قلم
قلم، میـلرزد روی ورق !!
می د|نم از من بدت می آیـــد !
من قــلمـــی زهر آلود دارم که با نوشــته هایم … قلبــــــت ر| ،
خاطرات شیـــرین گذشــته ات ر| ،
آن گوشه ی تاریـــک دلت ر| مورد حمله قرار مـــﮮ دهم !
مــو را بر تنت سـیـخ مــﮮ کنم ،
گلوله اﮮ درون گلویـت می گذ|رم ،
عرقی روی پیشانیـــت مــﮮ گذارم ! مـــن ر| ببخــــش !
دلـم، مـیـلرزد موقع نوشتن !!
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 20:19 توسط ابوالفضل
|